رُمانِـ؏ِشقِمَجازےمَن
نویسنده : narjes
#پارت_3
✩。:•.───── ❁ - ❁ ─────.•:。✩
راه افتادم که برم سمت کلاس ، وقتی رسیدم در زدم و درخواست اجازه کردم و بعد از اینکه شخص ناشناس قبول کرد ، وارد شدم .
چشمم افتاد به چشم پسره که با پوزخند بهم خیره شده بود ، چشم غره ای رفتم بهش و نشستم روی نیمکت .
شخصی که روی صندلی معلم نشسته بود شروع به صحبت کرد .
+ سلام بچه ها . وقتتون بخیر . شروع سال تحصیلی جدید رو بهتون تبریک میگم . بنده نورمحمدی مشاور تحصیلی مدرسه تون هستم . امیدوارم روز های خوبی رو کنار هم تجربه کنیم و از هم چیزای جدیدی یاد بگیریم . خب باید بگم که هر مشاوری ، همیار مشاور هم لازم داره . برای همین ۲ نفر داوطلب دختر و ۲ داوطلب پسر میخوام .
با ذوق دستمو گرفتم بالا که ازم پرسید :
+ اسمتون؟!
- نرجس ... هستم .
بعد چند دقیقه ۳ داوطلب دیگه هم انتخاب شدن و مشاور دوباره شروع به صحبت کرد .
+ فعلا گروهی برای اطلاع رسانی در برنامه شاد نداریم . برای همین همیار مشاور ها شماره هاشونو بدن تا در روبیکا گروه اطلاع رسانی بزنیم و عوضشون کنم .
بعد از گرفتن شماره ها تشکر کرد و کلاس رو ترک کرد .
ادامه دارد ...
رُمانِـ؏ِشقِمَجازےمَن | پارت3
17:55 1403/06/27 | tanha